کد مطلب:316665 شنبه 1 فروردين 1394 آمار بازدید:171

شفای شریف حجاز
یكی از بزرگواران از مرجع فقید آیت الله مرعشی نجفی نقل می كند: «شریف» كه از سادات حسنی و اهل سنت بود و در زمان ناصرالدین شاه قاجار به ایران سفر كرد. او روزی مهمان امیركبیر بود و امیركبیر به خاطر او جمعی از بزرگان را دعوت كرد. هنگام صرف غذا «شریف حجاز» كه امیركبیر او را دعوت كرده بود، از این امر عذری آورد و از امیركبیر خواست تا خواهشی كرده باشد. امیركبیر گفت: چه خواهشی داری؟

شریف گفت: از شما آشپزی می خواهم كه برای من غذایی آماده كند. امیركبیر قبول كرد و قضیه را به كنیزی كه آشپز او بود، خبر داد، او خیلی نگران شد و گفت: من شیعه هستم: چگونه می توانم در بین اهل سنت زندگی كنم؟

دیگر كار از كار گذشته بود و «شریف» او را با خود به حجاز برد. بعد از مدتی «شریف» به درد چشم سختی مبتلا شد كه پزشكان



[ صفحه 61]



از معالجه آن عاجز بودند. او به درگاه خداوند دعا و توسل كرد؛ ولی فایده ای نبخشید تا نابینا شد.

او به فكر فرو رفت كه از آشپز ایرانی سؤال كند. وقتی موضوع را با او در میان گذاشت مقداری تربت امام حسین علیه السلام بر چشم شریف مالید و چشمان او بینا شد «شریف» سؤال كرد: آیا تو جادو كردی؟ كنیز گفت: به خدا پناه می برم.

شریف پرسید: پس چه اتفاقی افتاد؟ كنیز گفت: از این مطلب بگذر. «شریف» اصرار زیادی كرد و بانوی شیعه ایرانی گفت: به من قول بده كه من در امانم تا واقعیت را برایت بگویم. شریف گفت: تو در امان هستی و از جانب من آزاری به تو نخواهد رسید.

او گفت: ما شیعیان هنگامی كه خود را درمانده می بینیم، به تربت امام حسین علیه السلام پناه می بریم و شفا می گیریم و آن چیز كه بر چشم تو مالیدم تربت امام حسین علیه السلام بود.

سپس شریف آن موضوع را به نزدیكان خود خبر داد و مذهب شیعه را انتخاب كرد. [1] .


[1] امالي، شيخ طوسي، ص 425.